محل تبلیغات شما

پريروز بهم گفتي چقد خوشگلم بهم گفتي چقد دوسم داري، خنديديم با هم كلي و خيلي از اينكه دارمت خوشحالم

با ي اقاهه كه خودشو سرهنگ معرفي كرد دعوام شد، بخاطر اينكه داشت به عبدالله نگهبان ساختمون توهين ميكرد، من بهش گفتم نبايد اينجا به كسي توهين كني، صدام يكم ميلرزيد و يكم عصبي بودم، بابام اومد يجوري بهش گفت بجا نميارم، از بالا نگاه ميكرد و من پشت بابام ايستادم، پسر عمم بهم ميگفت اروم باشم، از نظر خودم كار بدي نكردم، حس كردم ديگه مثه گذشته نيستم كه اشك توو چشام جمع بشه، پسر عمم گفت ميخاستي بزنيش، اينم ي جور ديدگاهه

18/7 نود و هشت ساعت ٢ صبح

تو چه داني از حال پريشان من

ي ,ديگه ,بابام ,بخش ,كه ,بهش ,ي ديگه ,هفته ي ,پسر عمم ,گفتي چقد ,گفت ميخاستي

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

قلب شكسته من المستغاث بک یا صاحب الزمان ( عج )